یک شاخص مهم ایران در نزدیکی قله/ برای آنها که نامزدشان در انتخابات نیست!
تاریخ انتشار: ۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۵۵۴۹۸۱
یک تحلیلگر جریان چپ اخیراً با اشاره به اقدام چپهای تحریمی گفته است: اینکه میگویند ما توصیهای برای شرکت در انتخابات نداریم، برای آن است که نامی از "تحریم انتخابات" نبرند.
سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
***
ترس قصابان انتخابات از برخورد امنیتی نظام
غلامعلی رجایی، از تحلیلگران اصلاحطلب در بخشی از یک مصاحبه پیرامون اقدام تحریمی جبهه اصلاحات مبنی بر سکوت درباره انتخابات و مرحله پیش ثبت نام گفته است:
"به نظر میرسد اغلب اصلاحطلبان در انتخابات شرکت نخواهند کرد. اینکه میگویند ما توصیهای برای شرکت در انتخابات نداریم، برای آن است که نامی از تحریم انتخابات نبرند."
به گزارش اعتمادآنلاین، او تصریح میکند: در روند انتخابات پیش رو، اصلاحطلبان در دوراهی حذف-حذف قرار گرفتهاند. آنها تصور میکنند اگر فراخوان گسترده دهند که همه در انتخابات شرکت کنید، از سوی بخشی از مردم که مایل به حضور در انتخابات نیستند حذف میشوند و اگر در انتخابات شرکت هم نکنند، از سوی حاکمیت حذف میشوند.[1]
*صحبتهای رجایی اعترافی است صریح بر رفتار تحریمی اصلاحطلبان ستادی که البته برای گریز از برخورد امنیتی نظام؛ در "بیانیه سکوت" خود پیرامون مرحله پیش ثبت نام، اسمی از تحریم انتخابات نبردند.
جالب است بدانید چپهای ستادی در جریان 2 انتخابات قبلی نیز به همین منوال عمل کردند و به زعم خود تقلا کردند با نام نبردن از گزینه تحریم؛ هم در تحریم انتخابات موفق شوند و هم از کمند برخورد امنیتی نظام بگریزند که البته موفق هم شدند![2]
دقت شود که راه پرده برانداختن از این دسیسه و این خیانت آشکار در حق مردم، نظام اسلامی و امنیت کشور؛ برخورد دوگانه تبیینی_امنیتی است.
یعنی از یکسو باید خواصی باشند تا با استدلال؛ توطئه اینان را در نزد مردم آشکار کنند و توضیح دهند که هرکس که رأی ندادن و سکوت را تشویق میکند یعنی قصد برداشتن سلاح و هدایتگری آشوب در خیابانها را دارد و به میثاق ملی یعنی انتخابات خیانت کرده است. (زیرا برای اصلاح امور؛ غیر از دو راهی صندوق رأی یا شورش مسلحانه هیچ راه دیگری وجود ندارد)
و از یکسو سرویسهای امنیتی هم فریب امثال بیانیههای سکوت را نخورند، ترور انتخابات را جرم بزرگ بدانند و هرکس که با ایما و اشاره یا با صراحت در پازل تحریمی اصلاحطلبان بازی کرده است را زیر ضربه ببرند و او را در ملأ عام رسوا کنند.
در غیر از این مسیر؛ کسانی از مردم فریب خواهند خورد و رأی نخواهند داد.
دقت شود که اگرچه میزان مشارکت بالا در انتخابات یک امتیاز است لکن تعیین کننده چیزی نیست و اولویت یک انتخابات همواره بایستی 3 اصل "قانون، عقلانیت و رأی خوب" باشد. نتیجه انتخابات نیز در صورت رعایت قانون؛ با هر میزان مشارکتی لازمالاتباع است.
***
بدمستی چپهای تحریمی از بابت مشارکت کم انتخاباتی
برای آنها که نامزدشان در انتخابات نیست!
محمدرضا تابش، فعال اصلاحطلب و از چپهای تحریمی که پیش از این نیز بیانیهای را برای حمایت از تحریم انتخابات صادر کرده بود؛[3] به تازگی در بخشی از یک مصاحبه با سایت جماران پیرامون انتخابات اظهار کرده است: اگر –اصلاح حوزههای انتخابیه- تصویب شود مختصر تکانهای را در جامعه ایجاد میکند، ولی تکانی نیست که بتواند خیلی زمینه مشارکت گسترده را فراهم کند!
او میافزاید: برای مشارکت گسترده باید اتفاقاتی بیافتد که شهرهای بزرگ و کلانشهرها به خودشان بیایند. برای آن هم باید بستر حضور تأثیرگذار و عادلانه همه نمایندگان افکار عمومی و نحلههای فکری فراهم شود؛ که در قانون فعلی این محدودیت وجود دارد.[4]
*گرفتن رمق انتخابات و تشویق مردم به مشارکت نکردن در انتخابات از این اظهارات کاملا هویداست.
و البته ما امیدواریم که آقای تابش که تمام عمر و زندگی و مال خود را به برکت نظام جمهوری اسلامی دارند؛ اقلا علت اینهمه دشمنی و کینهتوزی ایشان با مردم، با نظام اسلامی و البته با انتخاباتی که یگانه امید مردم برای بهبود مشکلات است را به مردم توضیح بدهند.
آقای تابش گویا نمیداند که انتخابات فینفسه یک تکانه است که در کشاکش مشکلات یک کشور میتواند ادامه مسیر را بوسیله رأی مردم ترسیم کند. و آنها هستند که انتخاب میکنند ادامه وضع موجود –در زمینهای که پیرامونش رأی میدهند- را میخواهند یا خواستار تغییر هستند. و چه تکانهای بزرگتر و سهمگینتر از این؟!
لکن همه باید بدانند که عدهای چپ تحریمی میخواهند مردم از ذات تأثیرگذار و پر هیجان انتخابات دور و تبدیل به سربازان پروژه تحریم انتخابات شوند تا خواب مسلحانه چپهای تحریمی برای ایران و ایرانی تعبیر شود.
در بحث انتخابات همچنین اشاره به این نکته هم ضروری مینماید که اساسا هیچ قانونی و هیچ رخدادی و هیچ مشکلی، به لحاظی فلسفی مانع حضور مردم نیست.
چه اینکه انتخابات قانونی یعنی واگذاری تعیین ادامه مسیر به رأی مردم فلذا این رخداد مقدس را نمیتوان جز در تئوری تحریم؛ به چیزی مشروط و منوط کرد.(اشاره به تئوری مشارکت مشروط حجاریان)
پر واضح آنکه حتی در صورت وجود اعتراض به قوانین موجود و همچنین برای کمرنگ کردن مشکلات نیز باید حضور بیشتر و پرشورتری در انتخابات داشت تا بتوان اصلاحات مد نظر را ایجاد کرد.
به لحاظ منطق دموکراسی، حتی کسانی هم که مدعی هستند نامزد مطلوبشان در انتخابات نیست؛ باید با حضور در انتخابات از نامزد نزدیک حمایت کنند تا مسیر برای اصلاحات مد نظر آنان نیز باز شود. (نظیر رفتاری که اصلاحطلبان در انتخابات سال 92 انجام دادند و با اینکه نامزد مستقیم نداشتند اما از شیخ حسن روحانی حمایت کردند)
***
یک شاخص مهم ایران در نزدیکی قله
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: نرخ امید به زندگی مردم ایران در دوران پهلوی کمتر از ۵۴ سال بود که به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی این مقدار به بیش از ۷۸ سال و بیشتر از میانگین جهانی رسید.
به گزارش ایرنا، سیدصولت مرتضوی روز شنبه گذشته در آیین افتتاح و بهرهبرداری پروژههای هفته دولت در شهرستان آققلا همچنین گفته است: در سال ۱۴۰۰ خاموشیها علاوه بر صنایع و کارخانجات به منازل مردم رسیده بود اما دولت سیزدهم نزدیک به هشت هزار مگاوات ظرفیت برق کشور را افزایش داد و با مدیریت مصرف رشد برق خانگی را که بیش از ۲ تا سه درصد محاسبه میشد به کمتر از یک درصد رساند.[5]
*بیان مرتضوی مبنی بر افزایش امید به زندگی ایرانیان در دوران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کاملا صحیح و منطبق با آمارهای جهانی است.
نمودار جدید بانک جهانی درباره افزایش امید به زندگی ایرانیان را در اینجا ببینید.
جالب آنکه آمار امید به زندگی فعلی که متأثر از شاخصهایی مثل سطح خدمات بهداشتی و درمانی و نیز ارزانی غذا است؛ در وجه دیگر خود بیانگر آنست که ایران اسلامی توانسته به برکت انقلاب سال 57 در اموری مثل غذا و بهداشت و درمان پیشرفتهای عدالتمحور چشمگیری داشته باشد.
افزایش این شاخص مهم که در 2 بعد عدالت و اقتصاد قابل ابتناست از مصادیق رسیدن ایران به نزدیکی قلههای بلند پیشرفت است.
باید دانست که پیشرفت و قله صرفا برخورداری از موشک و آوردههای امنیتی و نظامی نیست بلکه کشوری میتواند مدعی پیشرفت و رسیدن به قله باشد که شاخصهای درونی آن نیز قابل ارائه باشد.
در این باب همچنین لازم به اشاره است که وجود مشکل و گرانی هرگز به معنی توهم بودن نزدیکی به قله نیست بلکه اولا این مشکلات مبتلیبه تمام حکمرانیها در تمامی سطوح است و ثانیا هنگامی وجود یک مشکل مؤید توهم قله است که راهی برای رفع آن نباشد!
اما در ایران اسلامی به مدد آزادی بیان و انتقاد، حضور نخبگان دغدغهمند، انتخابات قانونی و حضور ولی فقیه به مثابه قلب نظام و مردم؛ هیچ بنبستی وجود ندارد و در مقابل هر مشکلی راه حلی به چشم میخورد که بایستی با شجاعت، جهاد تبیین، رأی خوب و کارآمدی به آن راه حل رسید.
***
1_ https://www.etemadonline.com/tiny/news-629204
2_ mshrgh.ir/1035158
3_ mshrgh.ir/1516910
4_ https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1605365
5_ https://irna.ir/xjNhHw
منبع: مشرق
کلیدواژه: قیمت سید صولت مرتضوی قله مقام معظم رهبری شاخص امید به زندگی امید به زندگی در ایران وبلاگ مشرق مشرق نیوز اقتصاد ایران چپ های تحریمی تحریم انتخابات مشارکت حداکثری بانیان آشوب محمدرضا تابش جبهه اصلاحات جهاد تبیین برخورد امنیتی مردم رأی خوب خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت انتخابات نیست تحریم انتخابات چپ های تحریمی امید به زندگی اصلاح طلبان برای آن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۵۵۴۹۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
جنجال نظرات مهدی نصیری درباره شاهزاده پهلوی و اپوزیسیون!
آفتابنیوز :
مهدی نصیری، چپ سابقاً انقلابی و سوپر منتقد جمهوری اسلامی که از درون ایران سیاستهای حکومت را با تندترین ادبیات نقد و به ساختارها حمله میکرد طی روزهای گذشته بدون هیچ مشکلی از ایران خارج شد و به اتفاق همسرش برای یک سفر سه ماهه و دیدن فرزند خود به کانادا رفت.
به نوشته سازندگی، او در اولین فرصت نیز در گفتوگویی با تلویزیون بیبیسی در اقدامی شاذ و عجیب خواستار آن شد که اپوزیسیون شکاف بین مصطفی تاجزاده و رضا پهلوی را با یک اتحاد پر کند. او مدعی است که پادشاهی مشروطه و جمهوریخواهی میتوانند متحد شوند. نصیری از مهندس میرحسین موسوی، مصطفی تاجزاده، نرگس محمدی و فائزه هاشمی به عنوان افراد اصلاحطلبی نام برد که میتوانند این جریان جدید را پوشش بدهند و برای رفع مشکلات کشور با سلطنتطلبان چارهاندیشی کنند.
پیش از بررسی این پیشنهاد عجیب و غیرمعمول باید پرسید که مهدی نصیری کیست و از چه جایگاهی چنین نسخهای میپیچد؟ او اصلاحطلب است؟ خیر. آزادیخواه است؟ چنین چیزی در کارنامه او بهخصوص در سالهایی که مدیرمسئول روزنامه کیهان بود، دیده نمیشود. چه آنکه مقالات تندوتیز و افشای نیمه پنهان روشنفکران، سیاستمداران و هنرمندان در دوره او در کیهان راهاندازی شد تا با تندرویهای بسیار پنجه بر صورت این افراد بکشد.
هنوز فراموش نشده زمانی که او در غوغای جوانی سیر میکرد، چگونه مهندس بازرگان که دو برابر سن او در امر سیاسی کار کرده بود را تمسخر میکرد و وی را تخفیف میداد. با این حال مهدی نصیری در سالهای اخیر به ناگهان مسیر سیاسی خود را از چپ رادیکال انقلابی به راست افراطی و سلطنتطلب تغییر داد و با راهاندازی یک کانال تلگرامی آنچنان مطالب تند و تیزی علیه حاکمیت نوشت که برای کسانی که او را میشناختند، حیرتانگیز بود.
کسانی که کیهان اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ را میخواندند، فراموش نکردند که وی چگونه به یک فیلمساز ایرانی به دلیل تراشیدن ریشهایش خرده گرفت و او را از دایره حزبالله خارج خواند و در گام بعدی مادر آن فیلمساز را صیغهای خواند و با این جمله جنجالی به پا کرد.
اکنون مردی با آن سوابق در رادیکالیسم از این سو افتاده است. او چندی مطالب تند و تیزی را علیه حاکمیت منتشر کرد بیآنکه بازداشت شود. در حالی که دیگران با مطالبی خفیفتر از آنچه نصیری مینوشت، بازداشت و دادگاهی میشدند. حال وی بیهیچ مانعی به خارج از کشور رفته و در گفتگو با بیبیسی، رضا پهلوی را شاهزاده میخواند و او را پیشاپیش بر سریر پادشاهی مینشاند و از جانب کسانی که در دوره سلطنت شکنجه شدند، زندان افتادند و ستم و ظلم دیدند، سخن میگوید و خواهان یک اتحاد نامقدس میشود.
آقای مهدی نصیری «این تذهبون»؟ به کجا چنین شتابان؟ شما آیا نماینده مهندس میرحسین موسوی هستید که از جانب او که سالها در حصر است، سخن میگویید؟ شما آیا نماینده جمهوریخواهان ایرانی هستید و سخنگوی آنها شدهاید؟ تاجزاده اگر قرار بود پیوندی با رضا پهلوی داشته باشد که در ایران نمیماند. از افکار فائزه هاشمی علیه سلطنتطلبان خبر دارید؟ نرگس محمدی چیزی در این خصوص نوشته که شما باور کردید باید چنین پیشنهادی بدهید؟
فردی که شما او را شاهزاده میخوانی، حتی نتوانست یک جمع پنج نفره را برای چند ماه دور هم نگهدارد؟ از کدام اپوزیسیون سخن میگویید؟ همان اپوزیسیون خائنی که کمر به تجزیه ایران و نابودی مردم بسته و هر روزه برای روسای جمهوری آمریکا و کشورهای دیگر نامه فدایت شوم مینویسد که تحریمهای اقتصادی علیه مردم را بیشتر کنند؟
فرض محال که محال نیست، اما آیا با این اتحاد نامیمون، ایران آباد میشود و در مدار توسعه قرار میگیرد؟ آیا مشکلات حل میشود؟ بیتردید شما با خیال خامی که دارید، کشور را به دامن یک خونریزی تمام عیار و جنگ داخلی سوق میدهید بدون اینکه دستاوردش توسعه و آبادانی ایران باشد.
مردم ایران به گواه تاریخ، همیشه از افراطیون لطمه دیدند. افراطیون چه در جایگاه چپ و چه از منظر راست با ناعقلانیگرایی سیاسی، بیشترین ضربات را بر پیکر این کشور زدهاند.
شما نیز اکنون در همان جایگاه نشستهاید و به دلیل اینکه دو دوره در حیات سیاسی جمهوری اسلامی به شدت ذیل رادیکالیسم فعالیت کردهاید، میتوان به قطعیت گفت، پیشنهاد غیرمنطقی شما ناممکن است. زیرا بین جمهوریخواهان و سلطنتطلبان، دریایی از اختلاف تاریخی و نظری وجود دارد که نمیتوان به سادگی از آنها چشم پوشید.
جواد امام، محمد علی ابطحی و محمود صادقی درباره گفتوگوی اخیر مدیرمسوول سابق کیهان با BBC، سخن گفتند
روزنامه اعتماد نیز نوشت: «سوپر حزباللهی دیروز که امروز رویکردهای براندازانه ارائه میکند.» این ترجیعبندی است که از دیروز و پس از مصاحبه مهدی نصیری و ارائه راهبرد از بین بردن فاصله از شاهزاده تا تاجزاده توسط بسیاری از چهرههای سیاسی به گونههای مختلف تکرار شده است. چهرهای که در سالهای ابتدایی انقلاب در دهه ۶۰ همکاری با کیهان را در قم آغاز کرد و بلافاصله پلههای پیشرفت را به سرعت پیمود و در شمایل چهره رادیکال جناح راست و سوپر انقلابی در کیهان، نسخههایی برای سرکوب منتقدان و دگراندیشان مینوشت.
نصیری که در حوزه متعلق به مکتب تفکیک (عدم ورود به حوزه سیاسی) بود در ادامه نهتنها به عرصه سیاسی ورود کرد، بلکه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، بیش از اندازه در سیاست غوطهور شد و از گذشتهاش فاصله گرفت.
این، اما همه سرنوشت نصیری نبود؛ کار به جایی رسید که آرام آرام از سالهای انتهایی دهه ۸۰ نوع دیگری از کنشگری را برگزید و منتقد تند تصمیمات نظام شد. مسیری که به شکل و شمایل دیگر، توسط محسن مخملباف و بسیاری دیگر از چهرههای سیاسی بریده هم پیموده شده بود. چهرههایی که فعالیت خود را در عرصه سیاسی با اصرار در تحقق آرمانهای انقلابی آغاز میکنند. اما نهایتا با انکار همان آرمانها به خط پایان کنشگری سیاسی میرسند. مصاحبه نصیری در بیبیسی فارسی، اما در عرصه داخلی بازخوردهایی هم پیدا کرد.
محمود صادقی، چهره اصلاحطلب به این نکته اشاره کرد که: «اساسا بین تاجزاده، به عنوان یک اصلاحطلب دموکراسیخواه مخالف با قدرت متمرکز فردی و شاهزاده به عنوان نماد بازگشت به سلطنت موروثی فردمحور هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد. ترسم نرسی به کعبهای اعرابی! کاین ره که تو میروی به ترکستان است...»
محمدعلی ابطحی، فعال سیاسی اصلاحطلب از مهدی نصیری، مدیرمسوول اسبق روزنامه کیهان انتقاد کرد و نوشت: «آقای مهدی نصیری سوپر افراطی حزباللهی دیروز حق دارد نظراتش تغییر کند و سوپر اپوزوسیون امروز شود. اما هم برای دیروزش و هم برای امروزش توهم مضر است. نه بولتننویسی و اظهارنظرهای تند حزباللهیاش در گذشته توانست ریشه اصلاحطلبی را برکند و نه مواضع فعلی اپوزوسیونیاش مورد قبول اپوزوسیونی قرار میگیرد که ۴۰ سال است در تلاش برای براندازی هستند و نیازی به تازهوارد از راه دور آمده ندارند. گفتهاند شکاف تاجزاده و شاهزاده باید برداشته شود. خودش میداند نه شاهزاده میتواند به تاجزاده نزدیک شود و نه تاجزاده علاقهمند به همکاری با شاهزاده است. مهندس موسوی، نرگس محمدی، فائزه هاشمی و تاجزاده هم، چون دلسوز این جامعه بودهاند در ایران باقی ماندهاند و در زندان و حصر هستند. بد پوست خربزهای زیر پای آقای نصیری انداختهاند تا تمامش کنند. هم از داخل حاکمیت و هم از خارج و از درون اپوزوسیون.»
با توجه به بازخوردهای موضوع «اعتماد» گفتوگویی را با جواد امام، دبیر کل مجمع ایثارگران برنامهریزی کرد تا درباره بخشی از دیدگاههای مطرح شده در این گفتگو بحث کند. امام با واکاوی گزارههای بنیادین اصلاحات به این نکته اشاره میکند که جمهوری مسیر طبیعی مشروطه ایرانی است و بازگشت دوباره به مشروطه در واقع نوعی عقبگرد محسوب میشود و فایدهای برای ایران نخواهد داشت. امام با واکاوی دیدگاههای چهرههایی، چون تاجزاده، موسوی و خاتمی رویکردهای افراطی چهرههایی مانند نصیری را برخلاف حرکت طبیعی اصلاحات ایرانی میداند.
صحبتهای اخیر مهدی نصیری با بیبیسی بازخوردهایی در فضای عمومی کشور پیدا کرده است. نصیری در این گفتگو با بردن نامهایی، چون تاجزاده، میرحسین موسوی و اصلاحطلبان، دیدگاههایی را مطرح کرده است. درباره این دیدگاهها نظری دارید؟
از آنجا که مهدی نصیری اسامی افرادی مانند مهندس میرحسین موسوی و مصطفی تاجزاده و سایر چهرههای اصلاحطلب را مطرح کرده، لازم است توضیحاتی درباره موضوع داده شود. این افراد مطرح شده، مواضع روشنی دارند و مشخص است سالهای سال در راستای تحقق مفاهیمی، چون آزادی، عدالت، تنشزدایی، شایستهسالاری و... فعالیت میکنند. البته من نماینده این دوستان نیستم، اما تا جایی که میدانم، فردی مانند مصطفی تاجزاده هرگز در مسیری حرکت نکرده است که نصیری ادعا میکند. مسیر اصلاحطلبان و مرزبندیهای آنان هم روشن است؛ مهدی نصیری نه از اصلاحطلبان نمایندگی دارد و نه میتواند از جانب افراد اصلاحطلب صحبت کند. پیشنهاداتی هم که در گفتوگوی اخیر خود طرح کرده، بیشتر در راستای انشقاق و تحتفشار قرار گرفتن جریانات داخلی بوده است نه دستیابی به انسجام. در واقع ایشان به دنبال دعوای جدیدی است. امروز بحثهای مرتبط با براندازی روشن شده به قول سید محمد خاتمی، شرایط امروز کشور به گونهای نیست که از طریق براندازی بتوان مطالبات مردم را محقق کرد. اتفاقا بسیاری از افرادی که نگران ایران و ایرانی هستند، هرگز نسخه براندازی را توصیه نمیکنند. شخصا نمیتوانم شخصیت چهرهای مانند مهدی نصیری را تحلیل کنم و ببینم این اظهارات با چه مبنایی سازگار است. نصیری یک چهره اصولگرای تند و رادیکال است که در رزومه او فعالیت در روزنامه کیهان درج شده است. امروز حسین شریعتمداری وارث دیدگاههایی است که قبلا توسط مهدی نصیریها پایهگذاری شده بود. در عین حال مشخص نیست آیا اظهارات نصیری در راستای یک پروژه تعریف شده، مطرح شده یا پای موارد دیگری در میان است.
چرا اینطور فکر میکنید. در ظاهر یک چهره سیاسی و رسانهای اظهاراتی را درخصوص موضوعی خاص مطرح کرده است، چرا فکر میکنید این رویکردهای مطرح شده، ابهاماتی دارد؟
بسیاری از دوستان اصلاحطلب، فعالان سیاسی و دانشگاهی، نقدهایی مبناییتر، علمیتر و در چارچوب منافع ملی کشور مطرح کردند و با مشکلات عدیدهای روبهرو شدند، اما مهدی نصیری هرگز دچار این مشکلات نشد. این موضوع کمی نیست. چرا در ساختاری که با کوچکترین نقدها برخورد شده، هیچ برخوردی با اظهارات تند نصیری نشده است؟ به نظر میرسد مهدی نصیری امروز قصد دارد، افراد و جریاناتی را علیه اصلاحات تحریک کند. قبل از مهدی نصیری، بسیاری از براندازان بیرون از کشور به بنبست برخورد کردند. اگر قرار به پویش مسیری در ایران باشد، مسیر اصلاحات است و اگر ساختاری قرار باشد این پروژه را پیش ببرد، این جریان اصلاحات است که میتواند این پروژه را راهبردی کند. نصیری ابتدا باید خود را تعریف کرده و تبار سیاسی خود را روشن کند. اگر مهدی نصیری بخواهد جریانی را مخاطب قرار دهد، باید جریان خودبرانداز داخلی و اصولگرایان رادیکال را مخاطب قرار دهد. او نماینده اصولگرایان تندرو و رادیکال کشور است. چه افرادی که برانداز هستند و چه افراد و جریاناتی که با رفتار، عمل و سیاستهایشان کشور را به سمت خودبراندازی سوق میدهند، به افکار و رفتار نصیری نزدیک هستند. مرزبندی اصلاحات کاملا روشن است. ما نگران آینده ایران، مردم، جوانان و زنان این سرزمین هستیم. اینکه ناگهان اصلاحطلبان و پهلوی ناگهان در کنار هم قرار داده شوند و ایدهای با عنوان از تاجزاده تا شاهزاده طرح شود، مشخص نیست از قوطی کدام عطاری بیرون آمده است.
آیا شما هیچوقت با مهدی نصیری صحبتی داشتهاید. از نزدیک او را میشناسید؟
زمانی صحبت محدودی با مهدی نصیری داشتم و ایشان تصور میکرد ممکن است سلطنتطلبان پایگاههای جدی در کشور داشته باشند. من به او پاسخ دادم که قطعا آنچه که بیرونیها ساخته و پرداخته کردهاند، برآمده از اشتباهات جمهوری اسلامی بوده است نه توان طرف مقابل. جمهوری اسلامی هر نقد و اعتراض داخلی را به ناحق به جریانات بیرونی و سلطنتطلبها منتسب کرده و به این شیوه برای آنها ارزش افزوده سیاسی ایجاد کرده است. معترضان داخلی و منتقدان داخلی اساسا نسبت چندانی با براندازان بیرونی ندارند. ضمن اینکه ظرفیتهای بسیاری در خارج از کشور وجود دارند که قلبشان برای ایران میتپد و حاضرند برای اصلاح وضع موجود هزینه دهند. این تصور که مردم ایران علاقه زیادی به تاج و تخت دارند یک توهم است. مردم ایران هزینههای بسیاری برای تحقق جمهوری دادهاند و این انقلاب هم خروجی عملکرد رژیم گذشته بوده است. نادیده گرفتن همه این مسیر و سپردن کشور به دست فرد و جریانی که هیچ عملکرد مثبتی طی ۵ دهه گذشته نداشته است، منطقی نیست. چهرههایی مانند خاتمی، تاجزاده و میرحسین موسوی شخصیتهایی هستند که برای این کشور و آرمانهای مردم هزینه دادهاند. آنچه منافع مردم را تامین میکند، جمهوری، دموکراسی، آزادی، حاکمیت قانون و تنشزدایی است. نمیتوان دوباره منافع و آینده مردم را به خطر انداخت و این آینده را دراختیار فردی سپرد که برای ایران و ایرانی اهمیتی قائل نیست و به دنبال به دست آوردن تاج و تخت خود است.
چه نسبتی میان این اظهارات و تندرویهای داخلی و خالصسازی مشاهده میشود؟
اگر امروز به وضعیت موجود و یکهسالاری موجود، خالصسازی، شکاف میان مردم و دولت و... نقدهای جدی داریم به این معنا نیست که قرار است مسیر سلطنتطلبی را در پیش بگیریم. اصلاحطلبان بدون مردم جایگاهی ندارند. مقولهای که حاکمیت فعلی به آن نیاز دارد، بازگشت به حاکمیت مردم و سنجش مقبولیت جریانات سیاسی در داخل کشور است. اگر اپوزیسیون ایرانی قرار باشد به سمت معامله با افراد و جریانات امتحان پس داده بروند، مقبولیتی در جامعه نخواهند داشت. در جمعبندی میتوان گفت که معلوم نیست صحبتهای مهدی نصیری آیا توسط خودش بیان شده یا پروژهای پشت این فرد است. تا شفافسازی نشود، نمیتوان تحلیل جامعی صورت داد. گذشته نصیریها روشن نیست. مهدی نصیری علیرغم اینکه خود را ذیل مکتب تفکیک تعریف میکند و این دیدگاه اساسا معتقد به مشارکت در حکومت و ورود به آن نبودند به فعالیتهای سیاسی ورود کرده است. آقای نصیری باید توضیح دهد چگونه از دل مکتب تفکیک به سمت فعالیتهای سیاسی و حاکمیتی کشیده شده و نهایتا سر از یک قلمروی برهوت و نامشخص در آورده است. ما هرگز به دنبال ترقی معکوس نبوده و نیستیم. باید همه ظرفیتهای کشور و ظرفیتهای خارج از کشور در یک راستا جمع شوند و برای توسعه و پیشرفت و آزادی ایران به کار برده شوند. مسیری که نصیریها طی میکنند، مشکوک است و بیشتر در راستای انشقاق و دعواهای سیاسی میتوان آن را دستهبندی کرد.
فارغ از اینکه مهدی نصیری کیست و چه گذشتهای دارد و درباره تاجزاده و شاهزاده چه گفته، درباره تجمیع ظرفیتهای جمهوریخواهان و اصلاحطلبان از یکسو و مشروطهخواهان از سوی دیگر صحبت کرده است. از منظر بنیادین آیا تمزیج و ترکیب این دو گفتمان (جمهوریخواهی و مشروطهخواهی) با هم امکانپذیر است؟
گفتمانی که ما در جریان اصلاحات دنبال میکنیم، در ادامه مسیر مشروطهخواهی است. اقتضای شرایط امروز ایران و گزارهای که پاسخ داده است، حاکمیت رای و نظر مردم است. هنوز نسخه مناسبتری ارائه نشده است. آنچه ما از آن دم میزنیم بحث جمهوری است. اگر قرار باشد اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود و هزینههایی که ملت ایران از زمان مشروطه تا به امروز پرداختهاند کنار گذاشته شود، نوعی بازگشت به عقب است. همین امروز افراد و جریاناتی در داخل کشور حضور دارند که دانش و تجربه لازم برای اداره کشور دارند، تصور اینکه همه این تجربهها نادیده گرفته شده و استارت بازگشت به گذشته شود، اشتباه است. اقتضای امروز کشور نظام جمهوری است که مورد نظر اکثریت باشد. جمهوری هم به معنای رای و نظر اکثریت و حاکمیت قانون است. یکی از اشتباهات تحلیلی آن است که اشتباهات نظام جمهوری اسلامی با اشتباهات رژیم گذشته قیاس میشود درحالی که اگر اشتباهات رژیم گذشته نبود، اتفاقات سال ۵۷ رخ نمیداد و این همه هزینه متوجه کشور نمیشد. وقتی این همه هزینه برای حاکمیت مردم و قانون صورت گرفته باید تلاش کرد این ایده و آرمان محقق شود نه اینکه اشتباهات گذشته دوباره تکرار شود.
برخی معتقدند مهدی نصیریها از اصرار مطلق به انکار مطلق رسیدهاند. یعنی چهرههای تندرویی که در ادامه نوع متفاوتی از تندروی را تجربه میکنند. نظر شما چیست؟
اساسا تندروی و رادیکالیسم با جریان راست عجین است. تکلیف اصلاحطلبی با تندروی مشخص است، اساس اصلاحطلبی با میانهروی و خردورزی همراه است. روزی و روزگاری، نصیریها روبهروی مطالبات مردم ایستادند و تندروی کردند، امروز هم بدون اینکه نمایندگی از مردم داشته باشد درباره آنها صحبت کرده و راهکارهای مسالهساز ارائه میدهد. من شناخت دقیقی از مهدی نصیری ندارم، بنابراین اظهارنظری هم درباره ایشان ندارم، اما برایم قابل فهم نیست، مدیر مسوول سابق کیهان به جای نقد گذشته خود و جریانی که به آن تعلق داشت، به سمت تخریب و انشقاق و دادن نسبتهای ناروا به جریانات مختلف است. معتقدم خوب بود، نصیری این پیشنهاد را در ایران مطرح میکرد و دیدگاه فعالان سیاسی و مردمی را دریافت میکرد. میرحسین موسوی هر حرفی که زده و هر دیدگاهی را مطرح کرده در راستای مطالبات مردم بوده است. همواره هم بر حاکمیت قانون و اکثریت تاکید داشته، نمیتوان از جانب مردم صحبتی کرد که به جای انسجام، انشقاق میآفریند. ایشان در داخل باید به فکر انسجام نیروهای داخلی بودند نه در خارج. معتقدم که مخاطب ایشان هم براندازها و خودبراندازها هستند. ایشان باید از خاستگاه اصلی خود که خودبراندازهای داخلی و براندازهای خارجی است، صحبت کنند نه از جانب اصلاحطلبان. اصلاحطلبان با برانداز و خودبرانداز فاصله دارند و معتقدند باید به فکر حاکمیت اکثریت بود.